English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6763 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
emulated U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulate U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
rub off <idiom> U به شخص دیگری انتقال دادن
rehousing U به جای دیگری اسکان دادن
proxy U بنمایندگی دیگری رای دادن
pass the buck <idiom> U مسئولیت خودرا به دیگری دادن
sublease U به مستاجر دیگری اجاره دادن
eep U گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
trasship U بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
mimicking <adj.> <pres-p.> U [رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
emulating <adj.> <pres-p.> U [رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
pantomiming <adj.> <pres-p.> U [رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
to pass the buck <idiom> U مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به دیگری دادن
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
reach out with an olive branch <idiom> U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
blue flag U پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
reach out with an olive branch U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
personify U رل دیگری بازی کردن
personifies U رل دیگری بازی کردن
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
personifying U رل دیگری بازی کردن
personified U رل دیگری بازی کردن
impersonation U نقش دیگری رابازی کردن
passing off U به اسم دیگری معامله کردن
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
reword U باواژههای دیگری بیان کردن
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
rephrased U به طرز دیگری بیان کردن
to t. U بحقوق دیگری تجاوز کردن
interrupts U حرف دیگری را قطع کردن
interrupting U حرف دیگری را قطع کردن
interrupt U حرف دیگری را قطع کردن
rephrase U به طرز دیگری بیان کردن
rephrases U به طرز دیگری بیان کردن
rephrasing U به طرز دیگری بیان کردن
converting U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
converted U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
convert U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to play off U از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
to exchange something [for something] U معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
converts U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
redirect U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirected U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirects U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirecting U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
to distinguish between something and something U فرق گذاشتن [تشخیص دادن] بین یک چیز و چیز دیگری
to differentiate something from something U فرق گذاشتن [تشخیص دادن] بین یک چیز و چیز دیگری
pirated U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirates U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirate U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
personation U خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
pirating U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunted U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
to shift off responsibility U مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
shunt U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunts U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
to differentiate something from something U فرق گذاشتن [تشخیص دادن] یک چیز از چیز دیگری
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to interpret [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
pareto optimality U حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transcribe U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
media U کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
transcribed U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transcribes U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribing U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
to second somebody U ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
reproducing U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduces U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
post- U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
stiffening U اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
posts U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posted U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
reproduce U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
post U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
reproduced U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
to p off an awkward situation U حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chains U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
labelled U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
labeling U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
label U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
replication U 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
third U به دیگری
tother U دیگری
t' other U دیگری
thirds U به دیگری
another U دیگری
insulate U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
desertion U ترک کردن افرادواجب النفقه ترک زوج یازوجه به وسیله دیگری فراراز خدمت وفیفه
at another time U در زمان دیگری
follow suit <idiom> U از دیگری تقلیدکردن
heteronomous U پیروقانون دیگری
at second hand U از قول دیگری
others U متفاوت دیگری
in turn <idiom> U یکی پس از دیگری
other U متفاوت دیگری
common of pasturage U حق چرادرزمین دیگری
We have no other way (alternative). U را ه دیگری نداریم
consecutively U یکی پس از دیگری
onother's money U پول دیگری
expotriate U به کشور دیگری تبعید کردن تبعید از وطن
ratios U نسبت یک عدد به دیگری
ratio U نسبت یک عدد به دیگری
transport U انتقال از یک مسیر به دیگری
serially U یکی پس از دیگری یا در سری
through the grapevine <idiom> U از اشخاص دیگری پرسیدن
transplants U درجای دیگری نشاندن
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
another kettle of fish <idiom> U کاملا متفاوت از دیگری
copycat <idiom> U تقلید از شخص دیگری
assumpsit U تقبل دیون دیگری
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
predecease U مرگ قبل از دیگری
predecease U قبل از دیگری مردن
convert U تغییر چیزی به دیگری
transplant U درجای دیگری نشاندن
transplanted U درجای دیگری نشاندن
transplanting U درجای دیگری نشاندن
transported U انتقال از یک مسیر به دیگری
release U اعراض از حق به نفع دیگری
take the words out of someone's mouth <idiom> U حرف دیگری راقاپیدن
alternately U تغییر از یکی به دیگری
let a praise thee U بگذارد دیگری تورابستاید
impersonating U خودرابجای دیگری جا زدن
impersonates U خودرابجای دیگری جا زدن
impersonated U خودرابجای دیگری جا زدن
highbinder U جاسوس یا مراقب دیگری
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
impersonate U خودرابجای دیگری جا زدن
i had no a U چاره دیگری نداشتم
heteronomy U پیروی از قانون دیگری
transporting U انتقال از یک مسیر به دیگری
transports U انتقال از یک مسیر به دیگری
pestiferous U فاسدکننده اخلاق دیگری
released U اعراض از حق به نفع دیگری
releases U اعراض از حق به نفع دیگری
sequentially U یکی پس از دیگری به ترتیب
metonymy U ذکرکلمهای بمنظور دیگری
to feel for another U برای دیگری متاثرشدن
i had no a U شق دیگری نبودکه اختیارکنم
converts U تغییر چیزی به دیگری
one after a U یکی درپی دیگری
shuffle off U بدوش دیگری گذاردن
another U کسی [چیز] دیگری
detinue U ضبط مال دیگری
converting U تغییر چیزی به دیگری
one country or another U این یا یک کشور دیگری
converted U تغییر چیزی به دیگری
it is of a different kind U قسم دیگری است
eye baby U دیگری که به او نگاه میکند
inherit U وارث شدن از دیگری گرفتن
transfusible U قابل تزریق در جسم دیگری
transfusable U قابل تزریق در جسم دیگری
personator U کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
to shift a burden U کاری رابدوش دیگری گذاشتن
transmission U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
vicarious authority U اختیار از طرف دیگری نمایندگی
vests U واگذاری حقی یامالی به دیگری
message U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
transmissions U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
vest U واگذاری حقی یامالی به دیگری
right of way U حق عبور از روی ملک دیگری
rights of way U حق عبور از روی ملک دیگری
inherits U وارث شدن از دیگری گرفتن
personifier U مجسم کننده شخصیت دیگری
staged U اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
global U را با دیگری در متن عوض میکند
girlfriend U زنی که دوست زن دیگری است
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
inheriting U وارث شدن از دیگری گرفتن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com